مدرنيسم با كنار زدن روشهاي سنتي، به دنبال نمايش آثاري آوانگارد است. امپرسيونيسم، فوويسم، كوبيسم، آيندهگرايي، اكسپرسيونيسم، دادا و سورئاليسم حيات خود را مديون مدرنيسم (نوگرايي) هستند.
هيچ تعريف دقيقي براي واژهي «هنر مدرن» وجود ندارد؛ اين هنر همچنان يك واژهي متغير است كه ميتوان معاني گستردهاي براي آن پيدا كرد. البته جاي تعجب نيست، زيرا ما مرتباً در حال حركت روبهجلو در زمان هستيم و چيزي كه امروزه بهعنوان نقاشي مدرن يا مجسمهسازي مدرن تلقي ميشود، ممكن است در ۵۰ سال آينده مدرن به نظر نرسد.
بااينحال، به طور مرسوم گفته ميشود «هنر مدرن» به معني آثار خلقشده در دورهي تقريبيِ ۱۸۷۰ تا ۱۹۷۰ است. اين «دورهي مدرن» پس از يك دورهي طولانيِ تسلط هنر آكادميكِ الهام گرفته از رنسانس پديد آمد و از سوي شبكهاي از دانشگاههاي اروپاييِ هنرهاي زيبا مورد ترويج و توسعه قرار گرفت.
توجه: دههي ۱۹۶۰ معمولاً بهعنوان دههاي شناخته ميشود كه در آن ارزشهاي هنري بهآرامي از «مدرنيست» به «پستمدرنيست» تغيير يافتند. به اين معني كه از يك دورهي زماني، هردوي اين ارزشها شروع به همزيستي با يكديگر كردند.
هنر مدرن چه زماني به پايان رسيد؟ چه مكتبي جاي آن را گرفت؟
مدرنيسم تنها متوقف نشد، بلكه بهآرامي با رويدادهاي اواخر دههي ۶۰ ميلادي كنار زده شد. دورهاي كه مصادف با برخاستن فرهنگ عامه و همچنين پيدايش چالشهاي ضد قدرتطلبي در حوزههاي اجتماعي و سياسي و حتي هنر عليه سنتگرايي حاكم بود. سال ۱۹۶۸ يك سال كليدي بود كه با حملهي عيد تِت در ويتنام، ترورهاي مارتين لوتر كينگ و بابي كندي و تظاهرات خياباني در سراسر پايتختهاي اروپا همراه شد.
با شروع روند اضمحلال مدرنيسم، اين مكتب جاي خود را به «هنر معاصر» داد. واژهي «هنر معاصر» در رابطه با ترقيخواهي هنرِ مورد بحث، خنثي است؛ بنابراين ديگر واژهي «پستمدرنيسم» اغلب براي مشخص كردن هنر آوانگارد اخير مورد استفاده قرار ميگيرد. مدارس هنر پستمدرنيست از مجموعهي جديدي از زيباييشناختيهاي توصيفشده با تمركز بيشتر بر روش و سبك حمايت ميكنند. براي مثال، آنها تأكيد بيشتري بر سبك بهجاي ماده دارند و براي ارتباط هنرمند با مخاطب ارزش بيشتري قائل هستند